داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی - واگن
A farm boy accidentally overturned his wagonload of corn in the road. The farmer who lived nearby came to see what had happened. " hey boy " , he called out, " forget your trouble for a moment and come on in and have dinner with us. Then i will help you get the wagon up."
" that is very nice of you", the boy answered , "But i don't think Pa would like me to do it."
"Oh, come on, son," the farmer insisted. "Well, okey," the boy finally agreed. "But pa won't like it." After a hearty dinner , the boy thanked his host. " I feel a lot better now , but i know pa is going to be upset."
" I don't think so," said the neighbour . " By the way, Where is your pa?"
" He is under the wagon."
پسر روستایی واگن پر از ذرت خود را در جاده سرنگون کرد. کشاورزی که در آن نزدیکی زندگی می کرد ، آمده بود تا ببیند چه اتفاقی افتاده. او با صدای بلند گفت : آهای پسر ، ناراحتی هایت را فراموش کن و به خانه ما بیا و شام را با ما صرف کن. بعد من کمک می کنم که واگن را راست کنی.
پسر جواب داد: شما خیلی لطف دارید ، ولی فکر نمی کنم بابام بخواهد من این کار را بکنم.
کشاورز با اصرار گفت : آه بیا برویم پسرم.
بالاخره پسر موافقت کرد و گفت: بسیار خوب ، باشد ، ولی بابام دوست ندارد.
بعد از شام صمیمانه ، پسر از میزبانش تشکر کرد و گفت : حالا حالم خیلی بهتر شده ، اما می دانم بابام واقعا عصبانی خواهد شد.
همسایه گفت : من فکر نمی کنم ، راستی بابات کجاست؟
او زیر واگن است
1- پارسال دوست، امسال آشنا
Long time no see
2- این اسم برام آشناست
This name rings a bell
3- از آشناهای دور من است.
He is my distant acquaintance
4- من در یک مهمانی با او آشنا شدم.
I made his acquaintance at a party
5- در حد سلام علیک با او آشنا شدم.
I have a nodding acquaintance with him
Typist =ماشین نویس
ادامه مطلب ...
حتما تا حالا شده که به دنبال کلمه یا اصطلاح خاصی برای ترجمه باشید، سایت چی میگن میتونه به شما کمک کنه تا سریع تر به جواب خود برسید.
در سایت چی میگن صد ها نفر به شما کمک می کنند تا ترجمه جملات یا اصطلاحات فارسی به انگلیسی و یا ترجمه فارسی اصطلاحات تکنیکی انگلیسی ...را پیدا کنید.