میمون("monkey )
1- To monkey around: احمقانه رفتار کردن
2- Monkey business: رفتار بد یا بدون صداقت
3- To make a monkey out of someone: کسی را احمق جلوه دادن
"زنبور" bee
1- Busy as a bee: به کسی گفته می شود که خیلی سرش شلوغ است و کار زیاد دارد یا مثل زنبور این طرف و آن طرف می رود تا کارها را انجام دهد.
2- The bee"s knees: کاری که خوب و با کیفیت عالی انجام شده باشد.
3- To have a bee in your bonnet: وقتی کسی خیلی نگران است و دائما درباره نگرانی اش حرف می زند.
ادامه مطلب ...
اصطلاحات مفید Useful idioms
I can't believe my eyes
اصلا باورم نمیشد
Sorry to disturb you
ببخشید که مزاحمتان شدم
You got carried away again??
دوباره جو گیر شدی
Stay put
از جات تکون بخور
The way I see it
به نظر من...
To talk behind somebody's back
پشت سر کسی حرف زدن
RSVP
( زمانی که کارت عروسی بین آشنایان پخش میشه)
لطف کنید خبر بدین که تشریف میارین یا نه
I'm RSVPing
منم میام
I get that alot
اینا خیلی ها بهم میگن